من و یه اقا پسری چند وقت پیش با هم اشنا شدیم روزای اول من خیلی ایشون رو دوست نداشتم ولی بهشون بی علاقه هم نبودم ولی اون اقا از همون روز اول شدیدا به من علاقه داشت و واقعا عاشقم بود. طوری که کل شهر اینو فهمیده بودن بار ها این موضوع رو پیش خودم گفته بود که قصدش جدیه و به بابام هم پیام داده بود که من واقعا عاشق دخترتم اون زمان من گوشی نداشتم. بخاطر همین یکی از دوستام رو واسطه کردیم که حرفای ما رو به هم برسونه
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
تفریبا یک ماهی دوستم واسطه من و اون اقا بود همه چیز خوب بود تا اینکه دوستم به اون پسر ار جانب من دروغ گفت. و گفت نیلوفر بهت خیانت کرده و دیگه تو رو نمیخواد در صورتی که من تازه داشتم کم کم عاشق اون اقا میشدم به منم گفت که پدرام داره بهت خیانت میکنه! من احمق و ساده هم باور کردم یک هفته بعدش پدرام اومد جلوی خونمون منم داشتم میرفتم بیرون اومد جبو که باهام جرف بزنه. ولی چون فکر میکردم خیانت کرده نخواستم حتی یک کلمه از حرفاشو بشنوم
من و پدرام اون روز هیچ حرفی با هم نزدیم (کاش وایمیستادم و به حرفاش گوش میکردم) بعد از اون ماجرا من کلا قید رابطه یکسالمو با پدرام زدم کم کم به گوشم رسید پدرام افسردگی شدیدی گرفته. لب به غذا نمیزنه. با همه دوستاش قطع ارتباط کرده و خونه نشین شده نمیدونم چرا ولی حس میکردم حرفاشون دروغه! تا اینکههههههههههه
یروز با یکی از دوستام رفتیم بیرون از کنار یه پسرس رد شدم. بنظرم خیلی آشنا اومد. بوی عطرش. صداش. هیکلش. اره پدرام بود :) و من اوجا فهمیدم که حرفاشون راست بوده. پدرام واقعا شکسته شده بود و افسرده :)
ولی جون اونروز من نخواستم با پدرام حرف بزنم اون فکر کرده بود که واقعا بهش خیانت کردم هیچ راه ارتباطی بین ما نبود تا اینکه 3 سااااال گذشت دیگه پدرام اندازه قبل دوسم نداشت حرف بقیه و اطرافیانش باعث شده بود از من تو ذهنش یه دختر خیانتکار و خراب بسازه
من عاشقش بودم و اون دیگه منو نخواست! بع از 4سال به گوشم رسید پدرام با یکی دیگه وارد رابطه شده من اون لحظه بود که فهمیدم چقدر دوسش داشتم اینبار من داغون شدم. همه حرفاش تو ذهنم پلی میشد