2777
2789

دو سال با یه پسری دوستم مامانمم تو این دوسال می‌شناختش بنطرش پسری خوبی بود یه بحث و دعوایی بین مون پیش اومد که حل شد ولی من دهن لقی کردم به مامانم گفتم دیگه از اونموقع میگه این پسر به درد نمیخوره باید باهاش کات کنی دختر منو ناراحت کرده هر چی توضیح میدم میگم خب منم مقصر بودم اصا قبول نمیکنی دوشب پیش واسه مامانم و پارتنرم بلیط کنسرت گرفتم برای پارتنرم به مناسبت روز مرد واسه مامانمم گرفتم تا یکم خوش بگذرونه اولش قبول کرد بعد الان که دو ساعت دیگه کنسرت میگه من نمیام تو میخوای سرمنو شیره بمالی و از این حرفا اگر منو دوست داشتی اونو دعوت نمی‌کردی من موندم بین عشقم و مامانم میگه من مادرتم بزرگترتم باید هر چی میگم گوش بدی 

دوستان من 26 سالمه خیر سرم پزشک هم هستم هر چی میگم بذار خودم تصمیم بگیرم واسه زندگیم بزرگ شدم  میگه نه میخوای خودتو بدبخت کنی و فلان هر چی من میگم باید گوش بدی باید سنتی ازدواج کنی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792