خواستگارم یکبار نامزدیش بهم خورده بود و منم جواب منفی دادم...حالا توی شغلش خیلی پیشرفت کرده و خونه و ماشین و...شوهر الان منم هیچ کدوم اینا نداره تازه همش چشم دوخته به چندرغاز حقوق من...یه مدته رفتم فکر خواستگاره خیلی اذیتم...چیکار کنم
همچین موقعیتی نداشتم ولی اره خیلیی رو مخه
به این فکر کن برای اینکه زندگی خودتو بهبود بدی چیکار میتونی بکنی
چون دیگه اون مرد رفته و شوهرت نیست و شاید اگه زنش میشدی هم خوشحال نمیبودی
دیگه شما انتخاب خودت و کردی و نباید به آدم دیگه فکر کنی اگرم میبی که نمی تونی باهاش زندگی کنی و اذیت می شی مه باید جدا بشی
راستش همیشه از گوشه و کنار میشنوم که زنشو‌میپرسته و همه کار میکنه براش ...درحالیکه من واسه خاطر شوهرم نه عروسی گرفتم چندسالم رفتم خونه پدرشوهر و...باهمه چیش ساختم...ولی هیچوقت قدردانی ندیدم ازش واینا منو اذیت میکنه
پدر شما که بدتون نمی‌خواسته
یعنی شوهرتون واقعا هیچ نقطه مثبتی نداره؟!
من خودم نتونستم برای بعضی مشکلات مادر و پدرمو راضی کنم برن مشاوره ولی اگه شما مشکلاتتون با مشاوره حل میشه خب سعیتونو بکنین
یا هم باهاش رودررو خواسته هاتونو بگین
یا اصلا خودشما برای همسرتون مثلا یه شاخه گل بخرین که اونم یاد بگیره
درسته حرف شما کاملا من منطورم این بود که اگر نسد چون یسری ها هر چقدرم زندگیشون بد باشه بخاطر بچه هاسون زندگی می کنن دریغ از اینکه همین بچه ها اگر تویه محیط بدور از تشنج زندگی کنن آبنده و زندگی بهتری دارن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
52 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز