خواب دیدم مراسم تموم شده میخوام کفشامو بپوشم برم فقط یه لنگه کفش پیدا کردم بعد با کفشداری دعوا کردم
بعد یه پسره کفشاشو داد من پوشیدم کلاه گیس نارنجی رنگش رو سرم کرد
بعد باهاش رفتیم سمت خونه ما گیر کلی سگ افتادم😬
بعد از اینکه از سگا نجات پیدا کردیم
بهش گفتم بقیه مسیر رو خودم تنها میرم
هوا تاریک بود یهو دیدم مثلا تو یه مغازه ام دارم وسیله میخرم صاحب مغازه دوستش
جن بودن بهم حمله کردن من اون وسط اسم پیامبرها میاوردم صلوات میفرستادم
بعد تو جنگ بینمون منم اونا رو میزدم😁
شما چه خواب های میبینید