یکیش اینکه سرقرار بودم بابام باماشین از همونجا رد ک بیاد دنبالم فکرده بود با دوستمم
باپسرع از جلو ماشینش رد شدم مارو دید ولی اصلا انگار ندید ریدم تو خودم تادوروز میترسیدم روب رو شم باهاش فک میکردم دیده
ی بارم رفته بودم قهوه خونه با دوستام بابام نمیدونس
یکی ک باهام لج بود رف ب بابام گف(بابامم ی ادم بد دل و شکاک هرکی هرچی راجب خانوادش بگ قبول میکنه)طرف ب بابام گف دخترتو از تو ققهوه خونها جم کن
انقددد تو دلممم دعا دعا کردممم بابام منظور طرفو ازقهوه خونه نفهمید فکرده بود فش داده بود ی فشی تو مایه های مادرقهوه فلان😂😂😂
واقعا اگ ایناروو میفهمید من الان اینجااا نبودمم زنده نبودم
توبه کردم خلاصه