بابام کلا من میبینه دوست داره چیزی بگه که دلخورم کنه کلا لذت میبره
بعد آخر شب بود منم رفتم دشویی اومدم بیرون دعوا راه انداخت که کم از آب استفاده کن چرا تو دسشویی پاهاتو میشوری (حالا من اتفاقا خودم رو آب حساسم و فقط به مقدار نیاز استفاده میکنم) حرفم اینجاست که داداشم میره دسشویی بی دلیل آب رو باز میزاره بابام بهش هیچی نمیگه بعد منم گفتم گقت تو گوه داداشتو نخور 🙂
الانم داداشم یاد گرفته هی میگه بابا خوب رید بهت تو گوه منو نخور
انقدر حالم بد شد از شدت دلخوری نمیتونستم بخوابم
حالا جالبیش اینجاست بابام با حالت عصبانیت اومده میگه چرا تو حال خودت نیستی 😑