یکسال باهمیم تمام این یکسال جنگ دعوا داشتیم سر مسائل کاری چون همکار با گروه شغلی یکسانیم همش دعوا داریم برا کار ولی تا چند روز میگذره باز همه چی یادمون میره باهم خوب میشیم
چند بار من ازش بریدم و دوباره برگشتم چند بار اون بریده و برگشته از اولم قصدمون ازدواج بود عشق اولش بودم خانوادش مخالفت کردن پا پس کشید
یک ماه پیش اومد گفت نمیخوام باهات باشم آسیب میبنیم توام آسیب میبنیی ما رابطمون برا ازدواج بوده نشده به هر دلیل بهتره راهمون جدا شه دنبالم نیا و نمیخوام دیگه باهات بیام تو رابطه
بعد منم گفتم باشه خواسته منم اینه بعدشم چند بار حتی توی پیامای کاری بهش فهموندم اگه بهت پیام میدم فقط بخاطر کاره من اصلا دلم نمیخواد برگردیم به قبل
یه روز تو محیط کار تلفنی سرکار الکیییی با من دعوا کرد بعد شبش یه پیام برا من فرستاد و خواست برگرده
من علارغم میل باطنی خودم قبول کردم چون از طرفی هم دلم لرزیدحالا بعد گذشته ۳ هفته از آشتی دیشب باز سر مسئله کاری دعوامون شد عکس پیامشو میذارم
و واقعا من میخوام به ازدواج با بقیه فکر کنم نمیخوام باهاش باشم ولی نمیدونم اون کامل میگذره یا نه مگه خانوادش مخالفت نکردن پس چرا ول نمیکنه بره
فکر میکنید اگه بخوام ازدواج کنم جلومو میگیره؟