2777
2789
عنوان

خاطره ترسناک

55 بازدید | 2 پست

ساعت پنج و نیم صبح رفتم بیرون باید یه قسمتی که تاریک و خلوت بود رو پیاده میرفتم 

بعد که پنج دقیقه پیاده روی کردم صدا مشکوک پشت سرم شنیدم ضربان قلبم رفت بالا ولی به خودم امیدواری دادم این صدا کاری به من نداره من خیلی از سگ میترسم همش میگفتم الانه حمله کنه همینطور راهمو ادامه میدادم هزارتا نذر و صلوات که این کاری به من ندااشته باشه دیگه آخرش قلبم اومده بود تو دهنم تصمیم گرفتم عقبو نگاه کنم و جیغ بزنم تا سگه بترسه بعد که عقبو نگاه کردم یه کارتن دیدم که با وزش باد روی زمین کشیده میشه و صدا قدم ازش در میاد حالا این همه ترسیدن ارزششو داشت 😐

حالا باز امروزم باید برم ولی شوهرم اون ساعت بیدار نمیشه من باید دوباره  از همون قسمت مخوف رد شم 🥲

  

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بیبی چک

parsi11پری | 4 ساعت پیش

بیبی چک

parsi11پری | 4 ساعت پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز