هر کی بگه نه میزنم توی دهنششششش که صدای….
مثلا حتی تا دو سال اول زندگی
شوهرم تا بیدار میشد بغل میخواست منومیخوذست ارامش میخواست
الا بیدار شد
میگه کو غذا از گرسنگی مردممم
رفتم طرفش … نزدیک بود هولم بده میگه کو غذا بیدار شدم اعصاب ندارما
حس کردم دلم شکست
گفتم مادرت تماس گرفته غذا گذاشته گفتم شاید درست کنم ناراحت بشه( مادرش زیاد غذا میذاره برامون )
شوهرم میگه گند بگیره این زندگی رو همش مادرت مادرت پس خودت چی؟
دیگه کوربود ندید منم امروز همش سرکار بودم…. منم با تمام خستگیم میخواستم ی دیقه بغلش کنم….
کاش با ازدواج عشق رو ب گند نمیکشیدم