سلام دخترا چطورین خوبین
حالم خیلی بده مجرد ک بودم وضع مالی خوبی داشتم بابامو داداشم هفتگی بهم پول زیاد میدادن الان ازدواج کردم اوضاعمون زیاد خوب نیست ماه ب ماه حقوق میگیرم پول مرغ و گوشت و وسیله خونه رو بزور میرسونیم دیگ پول واس ی تیکه لباس نمیمونه هردفع بمونم شاید پدرشوهرم اینا بخرن واسم راهمم از بابام اینا دوره جوری جلوشون نقش بازی میکنم انگار وضع مالیم خوبه نمیخوام چیزی بدونن وسطای ماه ک میشه مثل الانا حتی پول ی ادامسم نمیمونه واسمون حقوقمون زیاد نیست اما خرجمون زیاده پول دانشگاه پول بیمه پول اصهلاک ماشین پول قسط بانک همش با ماهی ۱۰.۱۲ تومن خیلی سخت میگذره چیزیم نمیگم شوهرم سر افنکده بشه دلم داشت میترکید تو خونه میخواستم ب شوهرم بگیم بریم ی دوری بزنیم داخل شهر اما دیدم حتی پول ی بستنیم نمونده واسمون نمیدونم اینطور مواقع باید چیکار کرد چطوری خودمو اروم کنم اعتراضی نکنم ب شوهرم
دوس دارم منم برم سرکار ولی نمیزاره شوهرم میگه درست تموم شه با اون برو اعصابم داغون میشه مایی ک الان تا سر برج پول ی ادامسو نداریم واقعا لازمه این رفتارا؟