پرستو پرستویی با یه تیم میرن بیروت چند بار اونجا عاشق یه خانم مسیحی میشه پیش اینا یه فرد افراطی هم بود به اون خانم میگفت روسری سر من وقتی برای ما مترجم میشی و یه کتاب اسلامی به اون خانم داد... اون خانم قبول نکرد موهاشو بپوشونه اما با خوندن کتاب مسلمون میشه با پرویز که عاشقش بود ازدواج میکنه میاد ایران و خیلی قشنگ و جالبه اون اسلام اجرا میکنه مادرشوهر غیبت میکنه و ... اختلافات خانواده شوهر با عروس خارجی