بچه های خواهرم خیلی شیطونن یکی 3 سالو خورده ای یکی پنج ماهشه اون پنج ماهشه دو ساعت موند یکم گریه کرد اخراش
سه ساله هم کل روز گوشی باز ی شیطونی و بغل کردن ازمون خواست
مامانشون زنگ زد گفت می‌خوام ببرمشون بزرگه قرار بود بمونه موقع رفتن مامانشون نزدیک خونه بود داداشم داد زد بگو بیاد سگ هاش رو جمع کنه 😐💔
خواهرم نزدیک خونه بود شنید ناراحت شد
به بچش با گریه برد گفت این دیگه آخرین باری بود اومدی اینجا
حالا من دلم گرفت می‌خوام گریه کنم🥲
عی بابا دایی ها خیلی مهربونن شاید خسته بوده عزیزم
داداش منم اینجوری میگفت عمرا دیگه پامو میزاشتم اونجا
خواهرتون زیاد میاد خونتون؟
به داداشت میگفتی ی‌روزم توله های خودت قراره بیان اینجااااا.... آدم باش
وای یاده کلیپایی اینستا اقتادم در مورد خواهرای که شوهر کردن🤦🏻♀️😂
مام وضعیتمون همینه
حق با داداشته ادم سرش درد میگیره
منم پدرم درر میاد از دستشون
داداشتون با خواهرت مشکل داره؟
کاش تحمل میکرد و
بری نمی‌گفت
ماها ک متهاهلیم و بچه دار جز خونه پدر جایی رو نداریم ک حداقل یکم کمک حالمون باشن ....خونه پدری واسه ماها ی سر پناهه
عیب نداره ولی یه تو دهنی داداشت لازم داره
مادرت چیزی نگفت؟
به خواهرم چی بگم رو دلم موند 😅😭😭
