میشه واسش لباس خرید . جاریم هم دوقلو همزمان با من باردار بود برادر شوهرم بیکار بود کشاورز بود چون نمیتونست بزرگشون کنه مادر شوهرم نقشه کشید یکی از اون دوقلو هارو من بزرگ کنم و وقتی به سن ۵ سال رسید اونو بدم به پدر مادرش ...
من این موضوع قبول نکردم و شوهرم جلوی برادر شوهرم و جاریم دست منو شکوند . اخه من چطور بچه ی خودمو دور بندازم و بچه ی یکی دیگه رو بزرگ کنم؟؟ شما بودید چیکار میکردید؟؟
شوهرم سه بار بهم خیانت کرد. من بخاطر بچه هام سوختم و ساختم تا وقتی که دخترم درسش تمام و پدرش نزاشت درس بخونه و پدرش خواست اونو بده پسر عموش . چون پدرش همچین ادم هایی قبول داره پسر عموش معتاد و .... نخواستم دخترم مثل من شه میخوام بچه هام خوشبخت کنم . تو این هفت ماه پشت سرم حرف بلند کردن که من خیانت کردم و... و خونه پدرم نرفتم واسه طلاق حتی خواهر برادرام چون شوهرم اونارو تحدید به مرگ میکرد اگه منو حمایت کنن شوهرم یک ادم دیونست دستای منو میبست جلو چشم بچه هام کتکم میزد حتی بچه هامم میزد در خونه به رومون قفل میکرد متادون مصرف میکرد مشکل عصبی داشت همیشه تو خونه بچه هام تا این سن گریه میکردن و میگفتن مامانی طلاق بگیر اما من هیچ حامی نداشتم پدرمم پشتم نبود . مادرم دوسال پیش فوت شد مادر شوهرم و خانواده شوهرم تسلیت بهم نگفتن زن بابام نزاشت پدرم واسه فاتحه خونی مادرم بیاد پدرم به حرف زن بابام گوش داد و مارو از ارث محروم کرد خداروشکر خواهر برادرام زندگیشون خوبه من سالها بخاطر ابروی پدرم بچه های خودمو در کنار شوهرم مریض کردم بچه هام با بدبختی بزرگ شدن دعا کنید بچه هام عاقبت به خیر بشن و مثل من نشن