من ا عاشق لازانیام بعد از 2 ماه اصرار و خواهش من مامانم درست کرده همشونم میدونن من عاشق لازانیام شاید هر 6 ماه ی بار مامانم درست کنه
بعد من گفتم هر چقد موند برای فردای من خواهرم از اون ور داد زد مگ گاوی مامانم از این ور گف غلط کردی هر هر چقد موند برا دوتاتون خیلی حرصم گرفت دیگ چیزی نگفتم
بعد وقتی مامانم میخواست بره گف بت زنگ میزنم فر رو روشن کن با لحن کاملا عادی گفتم روشن نمیکنم یهو داد زد گه سگ و بعد به خواهرم گف هر وقت بت زنگ زدم روشن کن
من الان دیگ هیچ کاری ب لازانیای وامونده ندارم اصن از وقتی مامانم فهشم داد دیگ حالم بهم میخوره از لازانیا دیگ اصن اشتهام رف