و من راضی نیستم چون خاله و بابا بزرگم به رحمت خدا رفتند مادر شوهرم احترام نذاشت بهمون اصلا نیامدن ختم
ده ساله عروسشون هستم یک بار به من زنگ نزده بیا خونمون فقط وقتی کار داره سراغ میگیره که البته من نرفتم
حتی شوهرم شب بعدی که پدر شوهرم مراسم قرآن خواندن گرفت خونشون شوهرم اومد گفت بابات تنها دعوته مجلس زنونه نیست در صورتی مامان دو تا جاریم بودن
و خیلی چیزای دیگه
به مادرم گفتم دعوتشون کن من نمی یام