چند ماهیه مهاجرت کرده تا کاراشو بکنه و بعد من برم
این مدت خونه داییش با دوست دختر داییش زندگی میکنن
خیلی حساسم و هر چقدر میخوام نشون ندم از اینکه اونجا زندگی میکنه ناراضیم باز نمیشه و مدام بحثم میشه باهاش
خیلی کنترلگر شدم و اگر بخواد برای کاراش جایی بره مخالفت میکنم
واقعا دست خودم نیست شب و روزم شده گریه و استرس
نمیتونم نرمال رفتار کنم و بذارم کاراشو انجام بده
وقتی میبینم پیش اوناست و دور از منه خیلی حالم بد میشه
هرچقدرم میخوام طبیعی باشم نمیشه
خودم به زور ازش یه قولی رو میگیرم و وقتی بهش عمل نمیکنه دیوونه میشم
بنظرتون چیکار کنم که حالم خوب بشه و این همه بهش گیر ندم و کنترلش نکنم؟