به خدا منم داداش بزرگم رفته اصفهان شهر زنش زندگی کنه هفته یکبار برا داداشم زنگ میزنه اینم فقط جمعه به جمعه شده یک ساعت حرف میزنن دیگه رفت تاهفته بعد جمعه بعد این شوهر من اومده شهر من مادر شوهرم هرروز زنگ میزنه تا دیگه شارژ شوهرم تموم میشه باز اون باشارژش زنگ میزنه بیخیال زنگ اصلا دیروز زنگ. زده شوهرم شب کار بوده تو شرکت نمیدونسته جواب مامانش بده یا کار کنه میخواسته دسش بره لای دستگاه جوابم نده ولمون نمیکنن که زنت پرت میکنه خدایا یکم به راه راست هدایتشون کن بهشون بفهمون همه انقدر کارو زندگی دغ دغه دارن که کسی دیگه وقتی نداره هی تحمت به من نزنن زنگم میزنه تا مرغ همسایم حرف میزنه که فلان شد