2777
2789
عنوان

راه برخورد با این مادرشوهر عجیب

435 بازدید | 19 پست

بچه ها اگه مهمونی عروسی عقد دعوت باشیم همش میگه چرا اون لباس که برات دوختم نپوشیدی به غایت اون لباس افتضاح زشته اگه لباس جدید بخرم میگه شما که اون همه لباس داشتی اگه یک چیز ساده بپوشم باز غر میزنه اگه یک چیز پوشیده مثل کت شلوار بپوشم میگه چرا مجلسی نپوشیدی مجلسی بپوشم میگه چرا پوشیده نپوشیدی دیونم کرده 

راه برخورد باهاش به صورت محترمانه چیه ؟ یکسال بیشتر نیست عروسی کردم تو این اوضاع هی باید لباس بخرم 

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

بگو لباسام انتخاب شوهرمه

هر سری اون نظر میدع ک چی بپوشم

چرا سنجاب آب نمیسنجه؟...چرا پامونو از دست میدیم ولی دستمونو ازپا نمیدیم؟... وقتی میگیریم میخوابیم دقیقا چیو میگیریم؟...چرا اره برقی با برق کار نمیکنه؟...چرا علی دایی عمو شده؟...چرا رگ دستمونو بزنیم میمیریم ولی دستمون قطع بشه نمیمیریم؟...چرا حامد بهداد موز نمیده؟...چرا میگیم اتومبیل ولی نمیگیم اتومکلنگ؟... چرا سوزن داریم ولی سومرد نداریم؟...چرا نوشیدنی رو مینوشیم ولی غذا رو نمیغذیم؟...چرا دستکش داریم و پاکش نداریم؟... چرا غذا میخوریم سیر میشیم ولی سیر بخوریم غذا نمیشیم؟چراااااااااا؟؟؟؟😂🤝🏻

همیشه و در هرررر مسئله ای توپ رو بنداز سمت شوهرت، 

با شوهرت هماهنگ باش ، بگذار اون جواب مادرش رو بده 

شما فقط بگو هرچی شوهرم بگه ، یا نظر شوهرم اینه 


کلی گفتم 


هیچ وقت هم به هیچ عنوان در چیزی که به شما مربوط نیست نظر نده ، حتی اگر نظرت براشون مهم بود

بگو نظری ندارم 

 احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند  استالین دیکتاتور روسیهً ،خواست که برای او مرغی بیاورند او آنرا گرفت در حالیکه با یک دست آنرا میفشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راه ممکن فرار کند. پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می‌افتد" او مرغ را روی زمین گذاشت و چند دانه گندم جلوی او ریخت و از او دور شد همکارانش دیدند که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی او را دنبال میکند استالین با دانه‌های گندم ، مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود می‌کشید در همه این مراحل مرغ پی در پی ، او را تعقیب می‌کرد و قدم به قدم همراه او بود!!استالین گفت:مشاهده می‌کنید که مرغ با وجود تحملِ تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم؛ به دنبال من می‌آید  احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

رفتم دیدمش باز

tayna22 | 19 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز