شبیه دخترایی که برای شکست عشقیشون ساعت ها گریه میکنن،یا شبیه اونایی که دنبال یه زندگی خوب با پسری ان که عاشقشه
همه اینا طبیعیه
منم گاهی ممکنه فکرم درگیر بشه اما در نهایت میدونم اونقدر برام مهم نیست فقط واسه پرت کردن حواس خودمه
من همش درگیر اینم چرا گذشتمو بد گذروندم و الان به هدفایی که میخواستم نرسیدم، چطور پدر و مادرمو خوشحال کنم،همش حسرت میخورم
و بدتر از همه ی اینا پیر شدن پدر و مادرم رو میبینم و نمیتونم متوقفش کنم
داشتن تمام عشق یه پسر و زیباترین رابطه عاشقانه در مقابل افکاری که نوشتم ذره ای اهمیت نداره
و کاش اینجوری نبودم