وضعیت رفیق منه
من موقع امتحانا ۳ بار اینا زنگ زد هی گفتم فلانی امتخان داریم بعد امتخانا اون به ۱۰ راضیه من ۲۰ مادرش التماسش میکنه بخونه
امروز مامانم وحشتناک گیر داد فقط زنگش بزن گفتم مامان میگه بیام خونه تون مامانم گیر داد نه نمیگه تو باید زنگبزنی زشته (دختر رفیقشه) زنگ زدم هیچی در مورد درسا ۲ دقیقه صحبت کردیم . دیدم چند دیقه بعدش زنگ زد گفت من امشب میام خونه تون اتاقم مثل ببخشید تویله بود فقط لباس و کتاب و برگه و ...
درس هم شنبه دارم خوراکی اینا هم نداشتم پیاده رفتم خریدم گفت من باید ببینمتتت
آنقدر غر زدم به مامانم که من نمیخوام باهاش ارتباط داشته باشم هی گیر دادی زنگبزن پیام بده حرف بزن چرا هی میخوای من رفیق داشته باشم
صبحم دیشب دیر خوابیدم صبح ۵ پا شدم از استرس دوباره ۶ و نیم هم پا شدم من
تا الان اومد ازاون موقع سرش تو گوشیه تا الان و داره فیلم نگاه میکنه و با صدای بلند چیزی میهوره ۱ بار ۲ بار هم نیست میاد کلا خانواده به هم میریزن ، من هم نمیذاره بخوابم