به نظرم من هیج وقت از چیزی نترس حتی واقعا بترسی رفیق شو باهاش، من یه دوستی داشتم الان کاناداست دوران مدونا و قرنطینه و این حرفا ... بعد اینم کرونا گرفته بود میگفت خیلی میترسیدم چون ریم به شدت درگیر بود میگفت یه روز دیگه تسلیم شدم به جای ترسیدن باهاش حرف میزدم یعنی کرونا رو آدم فرض میکردم تو دوران قرنطینه سرفه میکردم به کرونا میگفتم حاج خانوم بیا کاراتو جمع کن ریمون درد گرفت😂 و اصلا دیگه برام مهم نبود میگفت من اونموقع تو تنهایی خودم با طبیعت ارتباط گرفتم و من که جلب توجه میخواستم طبیعت این توجه رو بهم میداد هرجا میرفتم حس میکردم درختا واقعا دارن بهم سلام میکنن ماشینا و کوها وجود دارن و زندن باهام حرف میزنم الانم استاد دانشگاه در کاناداست اینو گفتم بدونی که شاید قراره زندگیت کلا عوض شه و پا بزاری به یه زندگی بهتر و شاید وقوع یک زندگی نو در راهه