قبلا چندباری راجبش تاپیک زدم یک دختر و پسر مجرد تو فامیل که هردو فامیل همدیگه ما افتادن به جون هم خانواده ها رو هم انداختن جون هم و فامیل را هم انداختن جون هم
این قضیه ام اصلأ قرار نیست بخوابه انگار
حالا هیچکس حتی پدر و مادر دختر و پسر نمیدونن سر چیه هردوتاشونم ۲۹ سالشونه
پسر اول میگفت دختر بهم قول ازدواج داده از من سواستفاده کرده بعد گولم زد
دختر اول میگفت پسر دروغ میگه من هیچ وقت باهاش یک کلمه حرفم نزدم.
بعد پسر میگفت سر ازدواج نیست منو اذیت کرده
بعد دختر گفت قبلا باهام رابطه داشتیم الان
بعد پسر گفت حقشه
اونوقت دختره گفت اذیتم کرده همیشه
از همه جالبتر تو این چندسال 😐😐
«پسره میگه باید باهام ازدواج کنه
دختره میگه نه
دختره میگه باهاش ازدواج میکنم
پسره میگه من اینو چجوری میگیرم »
خلاصه گفتم دوتاشون صدتا حرف عوض کردن این ادعا میکنه اون منکر میشه اون منکر میشه این ادعا میکنه هیچکس دلیل دعوا و درگیری این دونفر را نمیدونه
نه قانون کاری کرد نه پادرمیانی بزرگتر ها نه دعوا و درگیری های بی پایان فیزیکی بین خانواده ها
تا چند وقت اخیر
با پادرمیانی تمام بزرگتر ها ایل و طایفه و فامیل
پسره گفته یک شرط تمام میکنم دختره باید بره آزمایش باکره بودن بده تو یک مرکز بی طرف
اگر دختر باکره بود خب یعنی منو و خانواده امو خر میکنه و حق با اونه من هم عذرخواهی میکنم هم خسارت میدم هم هر شرطی بذارن حتی بگن از این کشور برو میرم.
اگر باکره نبود یعنی حق با من بوده و این هرزه بازی هاش زندگی منو و بقیه را خراب کرده بعدا میگم چرا.
حالا دختر افتاده تو جهنم و برزخ این شرط را همه فهمیدن
اگر بره آزمایش بده حتی کاری نکرده باشه بازم غرور و شخصیتش خرد میشه بین همه دیگه اگر باکره نباشه واویلا.
اگر نره آزمایش نده که بین همه چو میافته که از ترس نرفت کاری نکرده پس پسره راست میگفت هرزه و فاحشه است و ادعاهاش راسته.