فردا دارم میرم.
تمام سعیم رو کردم که تا آخرین لحظه بمونم و رفتنم رو به تعویق بندازم.
آخه دلم تنگ میشه.
برای تا نصف شب بیدار موندنامون.
نظر دادنامون درباره فیلمی که با هم نشستیم نگاه کردیم.
چایی خوردنای دوتاییمون.
عصرونه های شیرین و خوشمزه مون.
علامتای یواشکی مون.
زیر زیری حرف زدنامون.
قهقهه هایی که فقط خودمون دلیلشونو میدونستیم.
اصلا من دلم برای همه چی تنگ میشه.
برای همین، تو این مدت تا تونستم این حال خوب رو مزه کردم.
لحظه لحظه شو به خاطر سپردم.
همین لحظه ها و خاطره های قشنگ، بهم قدرت ادامه دادن میدن. قدرت ایستادن و جلو رفتن.
من میرم که دوباره برگردم. با عشق ❤️