بنظرم گذشت اون زمان که فامیل دوست و خودی و عریبه دشمن!
من خاستگار فامیل زیاد داشتم، دو تا پسر دایی، یه پسر خاله، پسر عموی مادرم پسر دایی پدرم، برادر شوهر دختر خالم، .. ولی هیچوقت دوست نداشتم با فامیل ازدواج کنم به چند دلیل:
مهمترینش این بود دوست داشتم خانواده ام بزرگ شه نه اینکه تو همون فامیل هی دور خودم بچرخم
دلیل دیگه اش این بود هیچ وقت حس جنسی نسبت به فامیل نداشتم و برام عجیب بود
یه دلیل دیگ ه اشم این بود اگه به هر دلیلی اختلاف ایجاد میشد رو روابط فامیلی اثر میذاشت!
یه نمونه اشاینکه یکی از اون فامیل که بدجور بقول خودش از بچگی عاشقم بود دو سال رفت و اومد تا منو راضی کنه، منم چون خودمو میشناختم قبول نکردم، از اون زمان به بعد من هرگز نه رنگ اون ادم و دیدم نه هیچ گونه ارتباطی بینمون بود حتی همون ارتباط فامیلی!