من ازدواجم معرفی شدیم از طریق دوست مادرم
هیچ شناختی نداشتیم و همه چی هول هولکی شد. زود نامزدی زود رفتن سر خونه زندگی
خودمم چون دختر آگاهی نبودم. اون زرنگی دحترای الانو نداشتم با اینکه همش ۲۳ سالمه
فکردم دیگه تمومه شوهرمه دیگه برای همین بهم دست میزد با اینکه محرمم نبودیم ممانعت نمیکردم. تا کمتر که گذشت ادا و اطوار زیاد داشت چون قبلا یه دختر دیگهای رو میخواست...خیلی دعواهای شدیدی داشتیم
خانواده ها درگیر شدن
تا رسید به قطع کردن ارتباط من با اقوامم
۳سالو پر کردیم ولی حس میکنم داریم یاد میگیریم زیاد سر به سر هم نذاریم.
من شوهرم یخورده صداش میره بالا دیگه کشش نمیدم.
شما شناخت داری با این آقا ولی اگه قصدتونم ازدواجه مشاوره بشید. اگر مناسب هم نباشید ولی علاقتونم زیاد باشه بهم راهکار میدن دو طرفتون چیکار کنین.
که متاسفانه ما انجام ندادیم و هردو بچگی زیاد کردیم.