2777
2789
عنوان

مایع ظرفشویی

| مشاهده متن کامل بحث + 111 بازدید | 29 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

گلی خیلی خوبه هم خوشبوعه هم تمیییییز میکنه.

خاکستر هم میگن خوبه.

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس سند عشق، به امضا شدنش می ارزد گر چه من تجربه ای از نرسیدن هایم کوشش رود به دریا شدنش می ارزد کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز حتم دارد که به اِحیا شدنش می ارزدبا دو دستِ تو فرو ریختنِ دم به دمم به همان لحظه برپا شدنش می ارزد دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد سالها  گر چه که در پیله بمانَد غزلم صبرِ این کرم به زیبا شدنش می ارزد🥰🥰

سلام عزیزم مرسی

سلام ممنون گلممم💙💙💙💙💙

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس سند عشق، به امضا شدنش می ارزد گر چه من تجربه ای از نرسیدن هایم کوشش رود به دریا شدنش می ارزد کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز حتم دارد که به اِحیا شدنش می ارزدبا دو دستِ تو فرو ریختنِ دم به دمم به همان لحظه برپا شدنش می ارزد دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد سالها  گر چه که در پیله بمانَد غزلم صبرِ این کرم به زیبا شدنش می ارزد🥰🥰

سلام عزیزم من که نمیتونم از این کارا کنم فقط میگم یه مایع با حجم کوچیک بخرم ببینم چه جوریه البته مام ...

سلام ، خوب پس سخت نگیر  

به قدری ساکتم حالا؛که انگاری؛درونم حکم؛ آتش‌ بس،و حالِ چشم‌هایم خوب و آرام است.به قدری ساکتم انگار؛میان شهر قلبم صد هزاران مُرده دارد شعر می‌گوید..ببین من ساکتم، این بغض و این آشوب، از من نیست...دلم تنگ است؟ اصلا نیست کسی را دوست می‌دارم؟ نمی‌دارم رها، آرام و معمولی؛ شبیه کلّ آدم‌هامیان موج‌ها چون قایقی؛ بی سرنشینم، بی سرانجامم نه فکری در سرم دارم،نه عشقی در دلم،آرامِ آرامم...- نرگس صرافیان 💓🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃💓
سلام ، خوب پس سخت نگیر

البته نوع ظرف شستن منم بده خیلی لفتش میدم بعد اسکاچو بد استفاده میکنم جدیدا هم وسط کمرم میگیره و شونه درد و اینا دارم ابجیمم ۱۶ زایمان داشت و مامانمم غذا میپزه میبره ظرفاشو من باید بشورم نمیکشم به خدت

البته نوع ظرف شستن منم بده خیلی لفتش میدم بعد اسکاچو بد استفاده میکنم جدیدا هم وسط کمرم میگیره و شون ...

خدا بهتون سلامتی بده .... ان شاءالله که خدا براتون به خیر جبران کنه 🍃🍃

به قدری ساکتم حالا؛که انگاری؛درونم حکم؛ آتش‌ بس،و حالِ چشم‌هایم خوب و آرام است.به قدری ساکتم انگار؛میان شهر قلبم صد هزاران مُرده دارد شعر می‌گوید..ببین من ساکتم، این بغض و این آشوب، از من نیست...دلم تنگ است؟ اصلا نیست کسی را دوست می‌دارم؟ نمی‌دارم رها، آرام و معمولی؛ شبیه کلّ آدم‌هامیان موج‌ها چون قایقی؛ بی سرنشینم، بی سرانجامم نه فکری در سرم دارم،نه عشقی در دلم،آرامِ آرامم...- نرگس صرافیان 💓🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃💓
خدا بهتون سلامتی بده .... ان شاءالله که خدا براتون به خیر جبران کنه 🍃🍃

اجی تو محله مون یه جا هست به اسم چهارشنبه بازار و خیلی چیزا میفروشن بعد من به مامانم سه شنبه هفته پیش گفتم بره واسه بچه ها خوراکی بخره که یکشنبه ابجیم زایمانش بود خوراکی باشه ولی خیلی هاش موند به نظرت فردا چند تاشو با شربت بدم به یکی بده؟؟

البته شربتو خودم‌ درست کنم مامانم از این فکرم بی خبره چون نمیزاره ولی خودشونم ننمیخورن 

اجی تو محله مون یه جا هست به اسم چهارشنبه بازار و خیلی چیزا میفروشن بعد من به مامانم سه شنبه هفته پی ...

فکر خوبیه اما بازم با مادرتون مشورت کنید .

به قدری ساکتم حالا؛که انگاری؛درونم حکم؛ آتش‌ بس،و حالِ چشم‌هایم خوب و آرام است.به قدری ساکتم انگار؛میان شهر قلبم صد هزاران مُرده دارد شعر می‌گوید..ببین من ساکتم، این بغض و این آشوب، از من نیست...دلم تنگ است؟ اصلا نیست کسی را دوست می‌دارم؟ نمی‌دارم رها، آرام و معمولی؛ شبیه کلّ آدم‌هامیان موج‌ها چون قایقی؛ بی سرنشینم، بی سرانجامم نه فکری در سرم دارم،نه عشقی در دلم،آرامِ آرامم...- نرگس صرافیان 💓🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃💓
فکر خوبیه اما بازم با مادرتون مشورت کنید .

اجی دو روزپیش ۵ و نیم اینا بود و مامانم رفت بیرون و منم نمازهام تموم شد و ماکارانی رو گذاشتمم تو شعله وسط و یه،سر رفتم حیاط و اومدم و باز رفتم قاشق و یه یه کاسه و با یه دری که زمین بود و اوردم و غذا رو اول ریختم تو کاسه ولی زیاد بود یه ظرف دیگه برداشتم و ماکارانی رو ریختم و اخر سر رو غذا دو سه تیکه جوجه و یه گوجه و یه کم تن ماهی ریختم با یه قاشق و سس بعد گذاشتم تو مشنبا مشکی و رو به روی خونه مون یه فضای سبز هست و دیدم اینایی که گونی میبرن و میارن یه پسره اونجا بود و غذارو بهش دادم و خیالم بابت غذا راحت شد اون درم شستم و بعد رفتم مغازه و یه دستکش و دو تا چیز واسه داداشم خریدم و اومدم خونه و تازه مشغول ناهار خوردن شدم و یه ذره بعدش مامانم اومد و قبل اینکه کاسه رو ببینه بردم حیاط

یادم رود خوراکی هم میذاشتم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

دوست بودن

علیuh_v | 47 ثانیه پیش

کراشمم

یک_نفرp | 55 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز