پدر رهی بخاطر عقاید سیاسی که داشته راهش رو از خانوادهاش جدا میکنه
با دختر مورد علاقهاش ازدواج میکنه و باهم میرن تو یه روستا یه زندگی ساده رو شروع میکنن
بعد از تولد رهی اون روستا بمبباران میشه و پدر رهی میمیره و مادرش زخمی میشه
مادر رهی با اینکه زخمی بوده اما خودشو میرسونه تهران تا رهی رو به اقدسالملوک بسپاره اما جمیله نمیزاره
مادر رهی هم چون زخمش خیلی وخیم بود و داشت میمرد ناچارا بچه رو به جواد اردکانی میسپاره
جواد اردکانی برادر ناتنی اقدسالملوک بهادری هستش و رهی رو به اسم بچه خودش بزرگ میکنه