یه دنای سفید
طول مسیر برگشتم به خونه کلید کرده بود رو من
منم کاملا آروم و بی توجه به مسیرم ادامه دادم
چندین مرتبه تلاش کرد توجهمو جلب کنه نشد
آخرش با صدای بلند فریاد زد: آهاااااای!!!! خب نمیخوای نخواه بگو نمیخام!!
و گازشو گرفت رفت😐🍃
ملت رد دادن به قرآن :/
🤣🤣🤣راس میگه علافش کردی
خل بوده😂
حالا این خوبه ماشین داشته
یکیش افتاده بود دنبال من با موتور قراضه ، بهم گفت شغلم هرید و فروش موتوره 🤲😐
سطح مخ زنیش😂
یبار کلاس هفتم بودم یه دنا سفید که یه پیرمرد بود افتاده بود دنبالم مرتیکه پدوفیل بخدا از ترس سکته کردم هی از اینور بلوار میرفتم اونور از اونور به اینور اون عوضیم هی دور میزد
خبرمرگش پیری خیکی
این ک خیییلی خوب گفته یکی به من گفت فکرکردی لاپات طلاس😑 وقتیم گفتم متاهلم و مزاحم نشو به شوهرمم فحش داد
پففف ما به چی فکر می‌کنیم اینا به چی
