عزیزم همه ی اینا رو اعصاب و روان و روح من تاثیر میذارع زندگی بی درد و غصه نیست دغدغه های دیگه ای هم دارم تو زندگیم نیستی که
کجا بودی وقتی ۵ سالم بود بابام دستامو سوزوند ؟ بعد لکنت زبون گرفتم همیشه بخاطر لکنتم از موقعیتام کنار کشیدم احساس حقارت کردم
یا وقتی چندروز پیش مامانم و با چاقو دنبال کرد تا بکشتش؟
یا وقتی میرم پیش تیر و طایفه ی مامانم خار و تحقیرم میکنن بهم تیکه و کنایه میزنن که دخترِ این موجودکثیفم؟
تو میدونی من چقدر اشک ریختم ؟
بابام ورشکست شد بیکار افتاده تو خونه خرج خونه و مامانم میده روزا بود پول نونم نداشتیم