2777
2789

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

من تو اپن دوران خاطرات سمی زیاد داشتم...

یکیش اینکه عاشق ابن بودم پریود بشم ،برا همین نوار میزاشتم رو لباس زیرم،اونجا رو با تیغ میبریدم خون که رو نوار می‌دیدیم غش میکردم از ذوق  

يک‌ روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديده‌ای،لحظه‌ای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی...

اینو یادم میاد دوست دارم فرو برم تو زمین...

با داییم میرفتم تو باغ ،الکی دستم‌رو میذاشتم رو دلم میگفتم تو برو من میام ،ک چییییی مثلا پریودم شدم   عقده پریود داشتم

يک‌ روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديده‌ای،لحظه‌ای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی...

15 سالم بود تو اوج دوران جاهلیتم بودم رمانای ابکی و میخوندم جو میگرفتم اخرشم کار داد دستم یه روز رفتم به کراشم که پسر فامیل بود اعتراف کردم گفتم عاشقت شدم اگه خانواده ها قبول نکردن خودم جلوشون وایمیسم اسم بچه هامونو هم بزاریم پارمیس و آرتمیس 

حالا قیافه ی من با دو کیلو پشم رو صورتم روسری هم سفتتتتت گره زدم لپام زده بیرون قیافه ی اونم موها تیخ تیغی یه لایه نازک سبز سیبیل پشت لبش

خدایااااا خودت ظهور کن

مجتبی قطعش کن🧑‍🦽🤸‍♂️🔦

یا عاشق سوتین بستن بودم ،میرفتم سوتین های خواهرمو می‌بستم توش پنبه میذاشتم ،جلو اینه نگاهدمیکردم کیییف میکردم  

يک‌ روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديده‌ای،لحظه‌ای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز