بچها من دیگه خسته شدم
از هجده سالگی رفتم کار و یک ریال از کسی نگرفتم
همه چیز با خودم بوده همیشه تنها دکتر رفتم تنها گردش رفتم تنها ماشین خودما خریدم تنهایی همه کاری کردم
با خرج خودم عقد کردم خرید کردم
خسته شدم دیگه الآنم نوبت جهیزیس اصلا خانواده درستی ندارم
پدرم به هیچ عنوان به فکر من نیست اصلا نمیدونه من دارم چه غلطی میکنه اصلا نپرسید تو چجوزی عقد کردی از کجا آوردی
الآنم باید ده سال قسط وام ازدواج بدم
خیلی سختمه