البته..
خیلی اعذابم داد خیلی واسش خوب بودم یه روز نمیشد اشکمو درنیاره علاوه بر خودش خانوادش هم اضافه شدن خیلی زخم زبون زدن خودش پشت همه بود ب غیراز من از دهنم از خوراکم از لباسم زدم واسش ک فقط بدم بهش
مودی بود متنوع طلب بازم سکوت کردم جلوی چشم خودم با زنا بود یعنی کاری نبود نکرده باشه بدی نبود نکرده باشه درحقم
بی آبروم کرد نامزد بودیم بالای تمام خوبیام اینقدر بی ارزشم کرده بود بچه کوچیکشون بهم بیاحترامی میکرد
از خونشون خواهرانش بیرونم کردن میگفتن منو نمیخوان
اصلا اینقدر زیاده نمیدونم از کدوما بگم واست
منم گفتم الان سه ساله تصمیم بگیر بریم سر خونه زندگیمون قبول نکرد گفت چندسال همینجوری بمونیم منم نامزدی و بهم زدم...ولی....چشمت روز بد نبینه