شوهرمم رفته بود پیام داده بود به مامانش ایناروگفنه بود کمن ناراحتم و باید به منم بها بدن
یه کولی بازی دراورده بود مامانش ک پشمام ریختتت
گفته بود زنت تورو داره همه جا میبریش میاریش تاحالا یبارم به من نگفتین توهم بیا از وقتی زن گرفتی یادت رفته مادر داری
من حتا خودمم گفتم بیام باهاتون تووزنت ب روی خودتون نیوردین(اولین مسافرت دونفرمون میخواست پاشه باهامون بیاد چون انقدر روی مخپدرشوهرم رفته بود ک پدرشوهرم گفت باید مادرتم ببرین ما محل نذاشتین خودمون دوتا رفتیم)
یا گفته بود زنت خودشو از ما دور میگیره درصورتیکه من دوسیفت سرکارم و کلاهم ادم درونگرا وخجالتی هستم بااینوجود هفته ای دوبار میرم سر میزنم