سلام نزديك سه هفته ميشه كه همسرم با پدرش صحبت نمينه و تو يك ساختمونيم
منم ازين فرصت انگار حال روحيم بهتره چون از خانواده همسرم متنفرم
از پدرش خيلي بدي ديدم توي تاپيكاي قبلم گفتم بين من و جاريم كلي فرق ميذاره و هواي اون رو بيشتر داره و جاريمم زبون بازه
من آدم تو دار و مغروريم ( اصلا چيز خوبي نيست ميدونم)
پدرشوهرم به خانوادم اصلا احترام نذاشت
حتي مادرشوهرمم كلي بدي كرده بهم
خلاصه از همشون بدم مياد و تو اين چن وقت منم اصلا خبري از اونا نگرفتم
دلم ميخواد از هم بي خبر باشيم
از پدرشوهرمم همينطور
همسرمم متوجه شده از خانوادش بدم مياد
الآن هم اونا كار خونه دارن فكر كنم يه قسمتي نياز به تخريب داره
منم اصلا نرفتم بهشون سر بزنم
به من چه
متنفرم ازشون و نميتونم جلوشون لوس باشم و قربون صدقشون برم
روز پدر نزديكه چيكار كنم؟
دلم نميخواد اصلا نگاهش كنم مردك بد جنس رو