شب خاب بود من رفتم تو گوشیش دیدم دختره شمارش سیو نبود دختره پیام داد ..هن. شک کردم سریع با خط خودم زنگ زدم دیدم دختره ج داد گف شما گفتم شمارت سر گوشی شوهرم بود دیگ اسم فامیل شوهر عنمو گفتم گفت. اره بهم نگفته متاهلم فلان هزار قسم خورد .. ک هر اسکرین بخای میدمت ازش زنگم هی شوهرت زده بهم و همرو فرستاد ویسایی ک شوهرم قهقه زده ...و بهش گفته بیام دنبالت؟...دختره گف بهم گف بیا بریم دور بخوری دنیا سرم خراب شد ساکمو بستم ساعت سه شب زدم به خیابون شوهرم عین خیالش نبود و گف و نمیخامت عمدا گذاشتم ببینی بزاری بری در حالی ک همش قربون صدقم میره و فک میکردم دوسم داره😭😭😭شب اومدم خونه باباش آبروش بردم مادرش التماسم کرد ببخشش اینبار فلان داییش اومد فلان گف یبار دیگ چیزی دیدی برو ..بعد روز بعد دیدم شوهرم اومد خونه خبلی ریلکس صبونشو خورد جلوم و با خنده فلان حرصم داد و بهم گف این شلیته رو رد کنین بره نمیخامش من دیگ آتیش گرفتم کل اسکرینارو فرستادم برا مادرم اینا گفتم این نمیخادم منم نمیخامش بیاین ببرینم دیگ بعدش بابام زنگ زد بهشون رید به همه شوهر م ک اصن ج نداد مادرشوهرم اینا با کلی التماس پدرمو آروم کردن بابامم گفت بزار بیام دنبالت من گفتم صب کن یه فرصت دیگ دادم بهش بریم مشاوره ....خب گذشت دیشب من واقا حالم بد بود خونه پدرشیم رفتم تو حیاط عو سرما فکر میکردم دیدم شوهرم اومد دستمو محکم کشید داخل دستم درد اومد پا گذاشتم سر پاظ دیدم یکی زد تو سرم اوردم داخل مادرش زبون دراورد برام ک تو روانی تو نخایم خودمون ردت میکنیم بره واقا الان میفهمم پسرم چی کشیده منم گفتم پسرت تحفس بزارش ور دل خودت منم کشته مردش نیستم زنگ بزنین بابام ...گف باشه میزنم کلی چیز بهم گف من حصله نداشتم سکوت کردم فقط دیذم الان مادرشوهرم عین خیالش اومد دستمو گرف بریم صبونه چه کنم من؟؟؟؟؟