امشب شب اول زندگی مشترکمون بود. (تو تایپکای اخیرم مفصل راجع بهش گفتم ) تا امروز قدم گذاشتم تو خونه؟، در حالی که هنوز چمدونم رو باز نکرده بودم بحثمون شدید، با این وجود انتظار نداشتم در این حد دعوا بشه و ول کنه بره! من یه چیز گفتم اون یه چیز، زدیم به تیپ و تاپ هم و ساعت ۶/۵ ۷ غروب ول کرد رفت. نمیدونم کجاست و خوابم نبرده. یعنی نه اینکه اونقدرام نگرانش باشم، خودش باعث شد اینطوری نسبت بهش ذوقم کور شه.... بیشتر از تنهایی میترسم. داشت خوابم میبرد که با تپش قلب شدید بیدار شدم و فهمیدم به نزدیک به سه ماه پریود شدم. الانم با وجود همه اینا نگرانشم. نمیدونم چیکار کنم دوبار بهش زنگ زدم از اونجایی که همیشه سایلنته جواب نداد. نمیخوام به مادرخونده اش هم بگم. خانواده ام هم به کسی نگفتم، نمیدونم الان برم محل کارش ببینم اونجاس یا نه ؟ که تو این وقت شب که چه عرض کنم، این وقت صبح بازم خطرناکه ...
خون به مغزم نمیرسه و نمیدونم چیکار کنم...