قبلا خیلی مهربون بودم ولی الان نه انگار ادم دو رو و حسودی شدم

چجوری شدی مگه

قلب مهربون قشنگترین دارایی دنیاست که انثال تو دارنش

به هیچ وجه از دستش نده

ای بابا....چرا همه اینجوری شدن؟ هر سال داریم بیشتر و بیشتر اخلاقیات و معنویات مون رو از دست میدیم ! عزیزم از راهی که رفتی برگرد...

خوبی فقط اعتمادو حتما از دست دادی 

یه کسی بهت طلمز کرده باعث بی اعنمادیت شده

آخرالزمونه 

هممون همین شدیم

بی محبت بی اعتقاد بی معنویت 

رسانه ها و مجازی هم بنزین رو آتیش

منم جدیدا تصمیم گرفتم با هر کسی مثل خودش باشم... کسی باهام مهربون باشه باهاش خوبم امان از کسی که بخواد زیرو رو بکشه برام حرومزاده بازی در بیاره میشم ی ادم بدتر از خودش با ی ذات بد تر از خودش... 

محبت زیادی نکن ...اما تو خط و خال بدجنسا هم نرو ...حسادت و بخل و خساست و حرص و ...پاک کن از وجودت ...اگر در مسیرش قراربگیری تا تهش میری همه وجودت الوده میشه ! رها باش...رها و ازاد...به اطرافیان نگاه نکن ...ولشون کن به حال خودشون بزار مث کرم تو هم بلولن ، تو زندگیتو کن و نشو یکی لنگه ی خودشون

خودمم همینطور 

اتفاقا پدرمادرمنم مثل تو اند ولی از اینکه کار خوب میکنن خوشحالن 

خدا هم بهشون میده تو مشکلات هم خیلی قوی هستن 

اما من نه دلیلشم اینه که گیر یه خانواده شوهر گره دار افتادم منم همش تو کارم گره میفته

دلیل اینکه نمیتونم خوب باشم اینه که شوهرم نمیزاره 

باورت نمیشه اول ازدواج ازش میخواستم خمس بده نمیداد ولی انقدر رو حجاب حساسه که تعصباتش منو خفه کرده 

منم میگم خدا منی که انقدر برات همه کار کردم گیر همچین ادمایی افتادم به هیچ جا خم نرسیدم 

اونایز که همش اهل دوز و کلک بودن همه جا رسیدن 

من خیلی وقته از اطرافیان دست شستم ....خیلی مردم وقیح شدن و بی شرم و حیا! ولشون کردم چون مثل خودشون الوده میشم اگر باهاشون هم کاسه بشم ، گاهی مجبوری ببینیشون و تلفن شون رو جواب بدی اما هرگز غرق شون نمیشم هرگز جدی شون نمی گیرم وگرنه تا چشم باز کنی میبینی شدی لنگه خودشون

دقیقا... من خودم ی ادم مهربون احمقی بودم که یادم میوفته حالم از خودم بهم میخوره... با چه کسایی خوب بودم اخرش چی از اب در اومدن... الان فقط تلافی میکنم کوچک ترین کاری بکنن که اذیت بشم دلشون اتش میزنم اتفاقا از این اخلاقمم ناراحت نیستم