2777
2789
عنوان

فقط با چهل روز پاک زیستن

60 بازدید | 2 پست

در کتابی از مرحوم آیت الله بهجت ( تحلیلی بر سیر و سلوک جامع فقه و عرفان – عبد خدا محمد تقی بهجت )درمورد سیرو سلوک خواندم :




من راهم این است که دستورالعمل فقط در یک چیز جمع شده در یک کلمه خیلی کوچک وآن ترک گناه است ، ترک گناه مثل چشمه ای است که همه چیز را خود به دنبال دارد .




هرکس نیت خود را چهل روز( چله ترک گناه ) برای خداوند خالص کند چشمه های حکمت از دلش بر زبانش جاری می شود .




لذا پس از خواندن این مطلب تصمیم گرفتم چهل روز گناه و حتی مکروهات را ترک کنم . تاریخی را تعیین کردم ودر جایی از کتاب یاد داشت نمودم و از آن ساعت ترک گناه را شروع کردم . بطور مثال




-اگر شخصی کاری میکرد که مجبور میشدم کلمه زشتی بگویم به جای آن صلوات میفرستادم  




-غیبت کردن را بکلی تعطیل کرده بودم ،( حتی غیبت معاندین نظام ، آدمهای بد ، مرده ها و ... اگرهم اشتباهی شروع به غیبت می نمودم زود آن را قطع میکردم .




- نگاه کردن به خانم ها را برای خود حرام کردم ( قبلا به خانمهای بد حجاب و بد لباس نگاه میکردم و در دل بر آنها بد و بیراه میگفتم که چرا شئونات جامعه اسلامی را رعایت نمی کنند ). هر وقت چشمم نا خود آگاه به زنی می افتاد فورا روی بر میگرداندم .




- بعدا نگاه کردن به چهره آقایان را هم که مومن نبودند تعطیل کردم و به ندرت به مردها نگاه میکردم




- همه چیز را مو بمو رعایت میکردم ، مثلا اگر خرمایی میخوردم حتما باید هسته آن را در ظرف آشغال می انداختم احتمال میدادم انداختن آشغال در خیابان کراهت داشته باشد .




-واجبات را انجام میدادم و دقت بیشتری میکردم




- گاهی توفیق نماز شب هم پیدا میکردم




چهل روز را پشت سر گذاشتم نتایج جالبی داشت بطور مثال :




*در خیابان جوانی صدای موسیقی ماشینش را زیاد کرده بود من نگاهی با اعتراض به ماشین او انداختم همان لحظه صدای موسیقی اش قطع شد .




*برای خرید به مغازه بقالی رفتم دیدم تلویزیونش روشن است و ماهواره موسیقی خواننده زن زمان طاغوت را پخش میکرد به او گفتم : عزیز من کاسب نباید از این برنامه ها ی زشت تماشا بکند ! فوری خاموش کرد و گفت ببخشید از نصیحت شما تشکر میکنم . از آن به بعد هروقت مرا می بیند تمام قد به احترام بلند می شود ( وقتی خودمان آدم درستی باشیم حرفمان و امر به معروف مان تاثیر دارد ).




*روزی برای خرید نوشابه به مغازه بقالی رفتم ( پونک سر کوچه دوازدهم ) نه او مرا می شناخت و نه من او را می شناختم ، پس از خرید نوشابه صاحب مغازه به من گفت : حاج آقا عرضی داشتم ( نگران شدم که چی شده است ؟)گفتم بفرمائید :




گفت من یکسال است ،این مغازه را اجاره کرده ام ولی در آمدش خوب نیست اجاره آن را نمی توانم بدهم ، وسائل را گذاشتم بفروشم ( یخچال و ترازو غیره ) کسی نمی خرد . شما آدم خوبی هستید دعا کن این وسائل بفروش برود ، مغازه را تحویل صاحبش بدهم .




گفتم : از اینکه می گویید من آدم خوبی هستم شاید نباشم ولی چشم حتما دعا می کنم .


یک هفته بعد از جلوی آن مغازه عبور میکردم ، نگاه کردم ، دیدم مغازه تخلیه و تعطیل شده است .




پرده ها از جلوی چشمم کنار میرفت ، گاهی در تلویزیون میدیدم یک نفر صحبت می کند ولی همه اش ظاهر سازی است و باطنش چیز دیگری است ، با عجله تمام تلویزیون را خاموش میکردم .




آدمهایی را میدیدم که از آنها انتظار خواندن نماز شب داشتم ولی میدیدم که نماز واجبشان را هم به زور حتی آخر وقت میخوانند ، یا به نماز کم اهمیت هستند ، یا در ظاهر با من دوست و در باطن طور دیگری هستند ، یا علیرغم اینکه خیلی خشکه مقدس هستند در ظاهر به رهبری ارادت دارند و در باطن به او ایراد میگیرند .




با یک نفرروحانی شش سال بود قطع رابطه کرده بودم ، آن موقع به رهبر ایراد می گرفت ، بعد دیدم اصلاح شده و از گذشته اش پشیمان است ، دوستی مان دو باره رونق گرفت .




بهرحال چهل روز تمام شد ، از این که گاهی چهره واقعی مردم را می دیدم ناراحت میشدم ، میخواستم دو باره به حالت عادی برگردم .




لذا پس از اتمام چهل روز ، به حالت عادی برگشتم ولی بعضی از اثرات ماندگاری آن چهل روز برای من تقریبا همیشگی شد و از آن لذت میبرم .




بعضی عادت های بد من هم کم شد ، مثلا میخواهم به مرده بدی فحش بدهم میگویم به قبر فلانی ! و در ادامه میگویم فاتحه بفرستم ( خدا تمام اموات را بیامرزد و گناهان آنها را عفو نماید ).




از آن چند اثر ماندگار مثبت (ترک چهل روز گناه) لذت میبرم و آرزو میکنم کاش این کار را در جوانی هم تجربه کرده بودم . خدا بیامرزد العبد خدا مرحوم آیت الله بهجت را






والسلام

کاربر آقا

 باشه

متعهـــد ب خودم و دخترمـ💜  نمیدونم چرا همش قیمه هارو میریزم تو ماست ها😢ـمی‌گفت نجات دهنده در آینه است ولی بیاید قبول کنیم نجات دهنده گاهی خانواده است، رفیقه، یه کتابه، یه پادکسته، یه مهارته، یه پیاده رویه، یه قهوست، یه حمومه، گاهی آشنایی با آدم‌ها و تجربه‌های جدیده، شاید یه فیلم یا سریاله، موسیقیه، تراپیسته، همیشه دنبال نجات دهنده تو آینه نگرد، اون هم گاهی خسته می‌شه و از پس خودش بر نمیاد. نجات دهنده من آقا حسینہیا  حسین دخترم رو عاقبت کن🔃

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز