آرامش، حسِ نابِ سکوته.
بشینی کنار پنجره و گنجشک ها رو بشماری.
دلت بی هیا هو باشه، وقتی دنیا درگیره.
طلوع دله؛ وقتی غروب درونتو تاریک و آشوب کرده.
آهنگ گرام پدربزرگه؛ حتی با خش خش کردنش.
خاک نم کشیده جنگل های شماله.
آرامش، وصف ناشدنی ترین حس دنیاس.
اگه نباشه، انگاری حال دلت آشوبه.
طعم چای معمولی و تلخه .
لبخندت محو میشه و غم می شینه روی لب هات.
دل تنگ میشی و چشم به انتظاری های بی دلیل آزارت میده.
آرامش غذای شادیه.
گرم و پر نشاط میشی، وقتی اونو در قلبت داری.
شرشر رودخانه اس؛ وقتی تنها با لمس جریانش آرامت می کنه.
آغوش گرم مادره و صحبت های عاشقانه که درد هاتو تسکین میده.
آفتاب میشه و شادی رو رشد میده.
مهدیه رضائی