سیزده بدر
مهربون و بی زبونترین خواهرم بود
نگو چندین ساله شوهرش خیانت جنسی میکنه و این بخاطر مظلومیتش میریزه تو خودش
یکماه هم قلب درد داشت و دکتر درست حسابی نه شوهرش میبرد نه میزاشت کسی ببره.
بیشتر دردایی که قایمکی کشیده و ما نفهمیدیم آزار میده
یه دختر و یه پسر نوجوانم داره دو ماهز هم میشه ازدواج کرده
جیگرمون سوخت
دیگه بعد اون هیچی لذت بخش نیست. ناامید و افسرده شدیم
فقط زندگی میکنیم همین...
خدا صبرش رو بده الهی
بدترش رو نشونمون نده
من از قبل فوبیای بیماری و مرگ اطرافیانم رو داشتم دیگه فکر کن الان تو چه حالی ام
منم فوبیاشو داشتم ، مثلا به مرگ بابام فکر میکردم دیوونه میشدم چه برسه به برادرم ، موقع مریضیش حتی یه لحظه هم به مرگش فکر نکردم ، دکتر آشغالش هم همش میگفت خوب میشه ، لااقل واقعیت رو نگفت ، تا آخرین لحظه امیدوار بودیم
چون دکترای تهران تعریفشو کرده بودن و درمانش رو تایید کرده بودن به روز آخر که فکر میکنم جگرم کباب میشه زندگی چقدر بیرحمه خدااا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز