بهم زنگ نزده منم سرد جواب پیامشو دادم بعد برگشته میگه به جان مادرم من موهام نریزه از دست تو میریزه
منم گفتم به جان مادرم معذرت میخوام یه وقت ریزش موهاتم تقصیر من نیفته
اونم گفت من برم حموم بعدم بخوابم شب بخیر
دلم گرفت از دستش
از صبح منتظر زنگش بودم الانم چارتا پیام داد و شب بخیر
قربون حکمت خدا برم نه از بابام محبت دیدم ن از شوهر قراره ببینم