اره واقعا
بچگیم تباه شد،همیشه حوصلم سر میرفت هیچوقت شیطنت نکردم بازی نکردم
وقتی میشنوم بقیه از خاطرات بچگیشون میگن اعصابم بهم میریزه
الانم که بزرگ شدم میگم کاشکی یه خواهری برادری چیزی داشتم حداقل تو یه سری مسائل کمک حالم بود
الان مامان بابام مریض بشن همه بار روانی و جسمی و کاری روی دوش منه
روزی هم اگر مامان بابام نباشن خیلی تنها ام ،کی میخواد کمکم کنه؟
الانم دوتاشون پشیمونن میگن کاشکی بچه اورده بودیم،بخاطر همینی که دوتاشون الان همش به این فکر میکنن که اگه روزی نباشن کی میخواد دست منو بگیره تو مشکلات