تاحالا شده
یکی بعد کلی ابراز علاقه و حتی براتون گریه کنه به راحتی بره؟ یهویی ازتون دس بکشه؟
بخاطر اینکه پدرش گفت من ازش بزرگترم ۴ سال نشدنیه باهم بودنمون راضی شد به تموم کردنمون
حتی دلایل دیگه به ذهنم میرسه برای تموم کردنش میگم نکنه دلیلش این نبوده انقدر این دلیل پیش پا افتادس
شاید دلش باهات باشه کسی چه میدونه
قبلا مامانشون قبول نمیکرد و میخواست خواهرزاده خودش عروسش شه ایشون تنوع داده
لابد اینقدخورده توذوقش اینقد فکرده میشه نشده دیگ کلاناامید شده
براخودم پیش اومده
میدونی دردم چیه همه چی اوکی بود فق مث بقیه روابط ماعم یکم گاهی بحثای کوچیک با اشتی های سریع داشتیم اصن قهریمون طولانی نمیشد وقتی همه دوستام با دوست پسراشون شکرآب بودن ما تو رابطمون ارامش بود مامانشو مامانم راضی بودن یهو با بحث پدرش ول کرد دس کشید مگه میشه انقدر راحت تو شوکم وانگار از این شوک در نمیام
نمیدونم والا
برام دعا کنین اروم بشم
گفت بهم حلالم میکنی حقیقتا نمیتونم حلالش کنم چون ی عالمه بهم امید داد و منی ک نمیخواستم برم تو ارتباط با پسریی رو کشوند تو این ارتباطا ...چطور ببخشم فق میتونم بسپرمش به خدا
