2777
2789

نمیگم مهم نیست اما معتقدم مرگ بالاخره یه چیز کاملا طبیعیه و همه یه روز میمیرن

درکل قانون طبیعته و نمیشه کاریش کرد

نسبت به مریضیا هم همین حسو دارم

یکی از نزدیکام یه بیماری خیلیی بد گرفت که امکان مرگش بود ولی واقعا عادی بودم

گفتم حالا انشالله دوباره خوب میشه یا نمیشه دیگه

حتی نگران هم نشدم کلا برام مهم نبود با اینکه مشکلی باهاش ندارم و دوسش دارم

نسبت به پدر و مادر قبلا خیلی ترس داشتم از مرگشون

ولی الان حدود ۳۰ درصد میترسم

کلا خنثی شدم نسبت به مرگ و میر 

داغ عزیز هم دیدم...یعنی میخوام بگم حسش کردم قبلا

ولی حتی برای اونم فقط لحظه اول اشک تو چشام جمع شد و تمام...

چون سنش بالا و بیمار بود معتقدم مرگ براش لازم بود


حالا من عادیم یا نه 😑

چون خانوادم و نزدیکانم به شددددددت ادمای احساساتی و وابسته این...یعنی بخاطر مرگ پسرخالشون بالای ۷ساله که هنوزم ناراحت و عزادارن و حرفشو میزنن

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

پدر و مادرو نمیدونم

ولی بقیه اهمیتی ندارند برام

درد هیچکس

غم هیچکس

تنهایی هیچکس

و هیچ چیز دیگه ای برام اهمیت ندارد

در ظاهر شاید هم دردی کنم و ابراز تأسف کنم ولی تو دلم واقعا حسی ندارم

قبلا خیلی احساساتی بودم و حتی اگه یه نفر دستش زخم میشد من اون دردو واقعا حس میکردم و می‌فهمیدم 

ولی الان هیچ حسی ندارم

پدر و مادرو نمیدونمولی بقیه اهمیتی ندارند برامدرد هیچکسغم هیچکستنهایی هیچکسو هیچ چیز دیگه ای برام اه ...

دقیقا منم همینطور...عالی توصیف کردی

شما چندسالته؟ 

من حس میکنم برای رسیدن به این حس یکم برام زود بود 😑

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nazi09  |  15 ساعت پیش
توسط   domino18  |  14 ساعت پیش