2777
2789
عنوان

تجربه که من داشتم

52 بازدید | 1 پست

سال96عصر بود که من این تجربه رو دیدم 

من به قرآن احترام میزاشتم ولی یه وقتایی شک میکردم که این کتاب مقدسه 

خلاصه عصر بود همینطور سرمو گزاشتم رو بالشت ت اتاق بودم که همونجا خابم می‌بره خواب دیدم چنتا دختر محجبه و چادری دارن میرن مسجد رفتم پیششون سوال کردم کجا میرین گفتن داریم میریم مسجد کلاس قرآن من یه بی احترامی بد ب قرآن کردم و گفتن نرین و بیاین بریم ب سوی کارهای بد ک نمیگم حالا چ کاری  همون لحظه یهو یه چیز مثل دست تا تونست زد ت چشام ک من از خواب پریدم ک ت بیداریم چشمام داشت از درد داشت میزد بیرون 

Wow

منم دین هارو قبول ندارم ولی نمیدونم چرا قران رو قبول دارم

وای برتو کوروش که گرگ هایی،سرزمینت را که با رنگ زعفران،تیروکمان آرش،شمشیر رستم و کتاب های پرین ساخته بودی تبدیل به سرزمینی کردند که خلیج پارس هم ندارد.یوتاب کجای کاری که دزدان سرزمینت برتو تخت جمشید و بیستونی نزارند.اه سرزمینم گویی  مردمانت که ادعای غیرت دارند ساختن را از صدای لالاییه مادرانشان نیاموختند......!

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nazi09  |  15 ساعت پیش
توسط   domino18  |  14 ساعت پیش