واسه ابروم ارایشگاه جاریم رفتم
فامیل همسرم اونجا بود
فامیل همسرم پرسید کادو روز زن چی خریدین
جاریم گفت میخواستم طلا بخرم (ماشین ندارن) دیدم ماشین واجب تره ماشین خریدم
اونم گفت منم طلا گرفتم
بعد اینارو هم با ی لحن فوق پزی حال بهم زن گفتن
منم اصلا همکلام نشدم
بعد دوباره جاریم سوزنشو انداخت رو من تو هنوز رانندگی نمیکنی بعد رو به اون خانمه گفت با اسنپ میره میاد همش
گفتم بله حوصله رانندگی ندارم
واقعا هم همینه اصلا علاقه ای به رانندگی نداشتم و ندارم
گواهیناممو الان ۳ ساله گرفتم ولی رانندگی نمیکنم
شما بودین دوباره با این زن همکلام میشدین
برادر شوهرم خیلی گله قبولش دارم زنشو نه
همسرمم اصرار داره اینارو دعوت کنم خونه
کلی ادمو ک روی هم ۲۰_۲۵ نفرن منم باردارم ماه های اولمه حالم خوب نیس