گفته بود فاصله بگیریم از هم و دیگه پیام نمیداد و زنگ نمیزد...از چند هفته پیش برنامه ریخته بودیم امروز بریم خرید عقد دیشب مامانش زنگ زد و قرار امروزو گذاشت و منم انتظارشو نداشتم خوشحال شدم که اشتی کرده ولی امروز وقتی رفتیم بازار با خواهرمو مامانشو خواهرش دیدم خودش نیست و به بهونه شیفت نیومده...منم عضبی شدم و فکر کردم همه چی تمومه این پیامارو دادم بهش...اونم سین زد و چیزی نگفت ولی چند دقیقه بعد خیلییی عصبانی زنگ زد خواهرش و پرسید کجاییم و ادرس پرسید تا بیاد...الانم منتظرشیم و من عین چی ترسیدم بیاد جلوی خانواده ها داد و بیداد کنه و آبروریزی شه و جدی هکه چیو تموم کنه🥲🥲💔 وقتی اومد چه برخوردی باید داشتت باشم.ووهیچوقت اینقد استرس نداشتم از دیدنش
بزا
یا خدا ذکر بگو بلا دور سه ازت
https://s8.uupload.ir/files/screenshot_20250107_165711_telegram_qn.jpg
سر چی با هم دعوا داشتید که قرار شد جدا باشید؟
تو عزت نفس نداری؟معلومه نظرش عوض شده دیگ،قبل از اینکه یه عمر پشیمون بشی ازخریدبرگرد
چرا فاصله بگیرید اون هم قبل عقد 💀
یه خوشگل لایک کنه
چند وقت بود این فاصله.رو داشت ؟
چرا بزور خودت رو بهش میدی؟
خب داره بهت میگه نمیخواد تت با زبون بی زبونی
خودت رو نجات بده به جای ترسیدن ازش
ساکت باش و ب هیییچ عنوان جوابشو ندی ب زبون درازی.
اگه هم میخای از خودت دفاع ڪنی با ارامش و مظلومیت
شان پیاماشو بزار
چرا باید این گقتر عجول باشی؟کم عقلی نکن حالا این یبار میگذره ایشالا ولی ازین به بعد سعی کن یکم فکر کنی تا بهترین تصمیمو بگیری با سیاست باش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز