ظهر از اطراف یکسره صدای داد و فریاد و جیغ زیادی میومد
(جالبش اینجاست راحت ۷۰ درصد افراد محله و کوچه فامیل و آشنا خود شوهرمن)
چون بارون شدید بود به شوهرم میگم برو ببین صدا چیه
(خدایی من از سر کنجکاو و فضولی نبود ،ترسیده بودم)
شاید کسی مرده یا اتفاقی افتاده
با گوشیش از اینور لم داد اونور گفت ولش کن اگر برای آشنا خودمان اتفاقی افتاده باشه الانه یکی زنگ بزنه خبر بده
اگرم کسی زنگ نزد یعنی آشنا و فامیل ما نیست ولش کن
خوشبحالش که اصلا هیچی براش مهم نیست
نه کنجکاو میشه نه اهمیت میده نه میترسه نه...
هنوزم نفهمیدیم اون یک ساعت داد و جیغ و فریاد چی بود چون هیچکس زنگ نزد