با یه آقایی که اومده بود خواستگاریم آشنا میشدم
تقریبا یک ماه و نیم
چند جلسه اومد خونه
بعد که بنا شد پیش بریم شمارمو گرفت...
بهش گفتم فقط یبرای هماهنگی، چت و اینا نباشه شناخت میره حاشیه
دو جلسه بیرون صحبت کردیم
وقتی قضیه جدی تر شد شروع کرد باب چت و..
صبح بخیر و شب بخیر و ابراز علاقه
یه بارم گلایه کردم که چرا دیروز که یه جواب تقریبی ازم گرفته نیومد چت و شب بخیر نگفت...
اون ابراز علاقه میکرد من سکوت وقتی هم میخواست از زبون من بکشه که بهش علاقه دارم یا دلم براش تنگ میشه من میگفتم الان وقتش نیست و اصرار که میکرد میگفتم همراهم...
گفتم جواب قطعی مو بعد مشاوره و شناخت بیشتر خانواده میگم اما ابراز علاقش شدیدتر شده بود...
نهایتا بهش گفتم نه
خیلی ناراحت شد
خیلی دل بسته بود
الان عذاب وجدان گرفتم
چرا من که انقدر شک و تردید داشتم اجازه چت و ابراز علاقه دادم