دیشب من رفتم حموم بعد اومدم بیرون موهامو با سشوار خشک میکردم که داداشم اومد جیغ و هوار راه انداخت که سشوار مال منه تو حق نداری استفاده کنی منم استفاده کردم دوباره رفته پیش مامان بابام داد و هوار راه انداخته بعد بابامم به من گفت از صبح چه گوهی میخوردی آخه الان میری حموم بعد مامانمم گفت پیش این از سشوار استفاده نکن
بعد داداش من عین معتاد های روانیه صبح بلند میشه دوست داره با همه دعوا کنه از جا بلند میشه همش تهدیدم میکنه 😐 چاقو رو میارم میکشمتو وووو بعد من جوابشو میدم مامانم بهم فحش میده میگه لال شو تو 😐
بعد داداشم میاد منو اذیت میکنه من از خودم دفاع میکنم مامان خانمم ناراحت میشه میگه هیچ کاری نکن بعد داداشم منو اذیت میکنه مامانم زبونش ۱۰۰۰ متر رو من درازه بعد به داداشم یک کلمه نمیگه اذیتش نکن الانم چون با داداشم دعوا کردم سر اینکه میخواست بزنتم مامانم باهام قهر کرده 😭 خیلی دلم شکست